Wednesday, 23 April 2008

سخنی با کلیمت دوستان

گفتار سوم
از زمانی که دو پست آخر را دربارهء اثر گران قیمت کلیمت نوشته ام، پی بردم که کلیمت طرفداران بسیاری نیز میان خوانندگان فارسی زبان دارد. این در حالی است که کتاب جامعی هم دربارهء کلیمت و آثارش به زبان فارسی وجود ندارد و می دانم که در شرایط کنونی انتشار کتابی در این زمینه نیز امکان پذیر نیست. برای همین تصمیم گرفته ام چند پستی را به بررسی آثار کلیمت بپردازم و آن را به کلیمت دوستان تقدیم کنم. باشد که آشنایی بیشتر با آثار او، لذت دیدن آثارش را صد چندان کند.
حالا قصد ندارم زیاد به تاریخ زندگی، شخصیت، و افت و خیزهای دوران زندگی کلیمت بپردازم چرا که او را در پس تابلوهایش بهترخواهیم شناخت. اما همین قدر بگویم که زندگی هنری اش همیشه در چرخهء نگاه مثبت نگران و منفی نگران در نوسان بوده و هر بار یکی دیگری را از دور خارج می کرده است. نقطهء اوج دوران هنری او، تصویر مشهور بوسه (٠٨־١٩٠٧) است. نقاشی ای که همهء ما می شناسیم و مسحور زیبایی آن شده ایم.
هر بار که به یک اثرهنری نگاه می کنیم، گاهی نمی دانیم دلیل جذابیت آن براستی در کجای تصویر قرار دارد. شاید برای همین هم هست که همهء ما دوست داریم تا همیشه داستانی را که پشت تصاویر پنهان شده اند دریابیم. این البته می تواند یک داستان باشد، یا جرقه هایی باشند که آگاهانه و یا نا خودآگاهانه از ضمیر هنرمند بیرون جسته اند و یا المان های کوچکی که در گوشه و کنار تصویر، خود را پنهان کرده اند و مشتاق یافته شدنند. دوست دارم تا با هم این داستانها و المان های نهفته در آثار کلیمت را بیابیم.


0 comments: