Thursday 28 June 2007

گذر بر مرز نقاشی و مجسمه

چند سالی می شود که در گالری های هنری دنیا به عنوان یک تکنولوژی پیشرفته از هولوگرافی استفاده می کنند. برای مثال صورت هایی که به نظر می رسند اجزای آن در حرکتند و یا چشمهایی که به نظر می رسند باز و بسته می شوند...تکنیکی که به انیمیشن های جدید دیسنی هم راه پیدا کرده است. اما این که یک نقاش بتواند از این ترفند فیزیکی در جهت خلق اثر هنری خود استفاده کند می تواند بسیار جالب باشد و خلأ تخت به نظر رسیدن نقاشی را نیز تا حد زیادی برایمان پر کند. چند سالی است که یکی از هنرمندان معاصر چین، نقاشی ها و طراحی هایش را در همین چارچوب اجرا می کند.
خیا خیائوان هنرمندی است که دریافت های حسی و الهامات خود را بر صفحات چند لایهء شیشه ای رنگی با مداد های مخصوص پیاده کرده و با گذر از مرزهای نقاشی، آثاری سه بعدی می آفریند. اشکالی فیزیکی و از فرم خارج شده که استانداردهای زیبایی را هم دارایند. موجوداتی اثیری و ارواحی دود آلود که گویی در یک دگردیسی پایان ناپذیر و غیر مادی در فضایی خالی شناورند. این هنرمند تا پیش از دههء نود گرایش بسیاری به رئالیست های غربی داشت، اما رفته رفته آثارش به زوایای غیر معمول و اشکال دفرمه شده گرایید. نقاشی های خیائوان در عین حال، یادآور فلسفهء سنتی چین، نیروهای خیر و شر، مرگ و زندگی و همین طور تناسخ طبیعی هستی نیز می باشند.
آثار دیگر خیائوان 1 و 2

Monday 25 June 2007

سفر به بعد زمان

در میان هنرمندان، به ویژه نقاشان، همیشه هستند کسانی که دوست دارند تصاویرشان را غرق در نور کنند و یا موضوعاتشان را در قابی از تاریکی فرو ببرند تا تأثیر نور بر بیننده خیره کننده تر شود. اما در تصاویر فانتزی جان جود پالنکر این اتفاق به طور طبیعی می افتد. گویی نور در نقاشی ها و تصویرگری های او از میان شکافی به داخل تابلو راه پیدا کرده است. حتی به نظر می رسد که نورهای درخشنده، تحت نیروی مرموز و سنگینی، عقب نگه داشته شده اند تا از شدتشان کاسته شود. رنگها با دقت انتخاب شده و چشم بیننده ناخودآگاه به سوی نقطهء مرکزی که مورد نظر نقاش است کشیده می شود. اما در این آثار، آن چه بیش از نور و رنگ تأثیر گذارند، بافت است. انگاری هوا هم در این تصاویر بافت دارد.
نقاشی های پالنکر بین حسی مخوف و زیبا در نوسانند و گاه هر دو را در خود دارند. انسان موضوع اصلی نقاشی های اوست. انسان هایی اثیری، پیچیده در نور و بافت، که تنهایند و گاه در هوای سرزمین مردگان شناورند. آثار پالکنر با آن که ردی از دالی را در خود دارند اما همچون آثار هنرمندان دیگری که تحت تأثیر دالی کار کرده اند، عجیب و غریب نیستند. در عین حال از تأثیر بوش و داوینچی بر کارهای او نمی توان چشم پوشی کرد. نقاشی های او را می توان بر جلد کتابهای استفان کینگ و تالکین و همینطور بر مجله های پلی بوی و هوی متال نیز یافت.
پالکنر از هواداران هیچکاک است، آن جا که می گوید همیشه می دانی که در آن سوی در چیزی در انتظار توست، اما نمی دانی که چیست. شاید تحت تأثیر همین هم هست که بسیاری وقتها هوشیارانه و یا ناهوشیارانه چیزهایی را در نقاشی هایش پنهان می کند، درست مثل پو و هاوثورن در گذشته و کینگ و بارکر در حال حاضر. تخیل نقش عمده ای در آثار او دارد. تمدن های باستانی، رؤیاهای ناهوشیار و سایهء ترسی بی زمان از جمله المان های هویدای نقاشی های پالکنر است. او خود را مدیون نقاشان بزرگ تاریخ از جمله لئوناردو داوینچی می داند. تا جایی که حتی به آنان حسادت می ورزد. دوست دارد تکنیک های مختلف دیگری از جمله امپرسیونیست را نیز تجربه کرده و رنگ بیشتری را وارد آثارش کند.

Friday 22 June 2007

ماشین ها و آدم های استفان هالوکس

استفان هالوکس یکی از هنرمندان خلاقی است که شخصیت مجسمه هایش به نوعی احساس کارتونهای تیم برتون را برای آدم زنده می کند. ماشینهایی با چرخهای کوچک، روبوتهایی ساخته شده از تکه های دور ریخته، صندلی های مکانیکی و موتورهای معما گونه ای که عجیب و غریب اما دوست داشتنی اند. مجسمه های او تنها در یک زاویه پرداخت نشده اند. از هر طرف که در دست بگیری شان، نکته ای دیدنی در آنها وجود دارد. وی جزو هنرمندان باینارت هم هست. اگر چه در وب سایت شخصی ( تازه راه اندازی شده) اش، هنوز خبری از بیوگرافی نیست، اما در سایت باینارت خودش را یک بلژیکی معرفی می کند که در حال حاضر در لوگزامبورگ گرافیست است، اما بیشتر اوقاتش را در کار بر روی این مجسمه هایش می گذراند.

Friday 15 June 2007

خوابهای جو سورن

یکی از جنبشهای هنر زیرزمینی، لوبرو آرت٭ نامیده می شود. این جنبش در حقیقت از یک هنر مردم پسند برخاسته است و کمیک های زیرزمینی، موسیقی پانک، فرهنگ خیابانی هان راد و دیگر خرده فرهنگ های کالیفرنیایی را در بر می گیرد. از آن به عنوان پاپ سوررئالیسم هم نام می برند. معروفترین کارهای این گروه، نقاشی های آنان است، اگرچه اسباب بازی و مجسمه را هم شامل می شود. یکی از هنرمندان این گروه که می خواهم آثارش را معرفی کنم، جو سورن است. در وب سایت شخصی جو، شمار زیادی از کارهای او را می توانید ببینید اما اثری از صفحهء بیوگرافی دیده نمی شود، در مصاحبه ای با او خواندم که به مصاحبه گر پاسخ می دهد حوصلهء بیوگرافی نوشتن را ندارد. اما با جستجویی در اینترنت توانستم مختصر مشخصاتی از او بیابم. این که مثلاً متولد ۱۹٧٠ در شیکاگوست، در سال ۱۹۹١ از دانشگاه آریزونا لیسانس هنر خود را دریافت کرده و تصویرگری هایش جوایزی برای او به همراه داشته است. در شرح مختصری از زندگی وی در ویکی پدیا نیز می خوانیم که آثارش در نیویورکر، تایم و رولینگ استون آمده است و کمپانی های وارنر باوس و آتلانتیک رکورد نیز از آثار او بهره برده اند.
سورن به مرزبندی و یا به قول خودش پرچم اعتقادی ندارد. او خودش را متعلق به سراسر دنیا می داند. وی می گوید که در نتیجهء رؤیایی که در گذشته دیده است، آخرین سری کارهایش، خودشان را به او تحمیل کرده اند و هنگام اجرای نقاشی، اجازه می دهد تا بومش بازگوید که چه خواهد گذشت. نمی دانم سورن در این دنیا چندمین هنرمندی است که آثارش را مدیون رؤیا بینی است! اما هر چه هست با استواری معتقد است اگر قرار باشد یک بار دیگر زندگی کند، باز هم نقاشی را بر می گزیند، اما دوست دارد این بار آن را از سالهای ابتدایی مدرسه، آغاز کند و نه از دوران کالج.
Lowbrow art٭

Saturday 9 June 2007

میراث دار باوئر

با نگاهی گذرا به آثار گوستاو آدولف تنگرن ، تصویرگر سوئدی، در می یابیم که وی تا چه حد مدیون اسطوره های غنی سرزمین اسکاندویناوی و همینطور وام دار تصویر گر برجسته ای چون جان باوئر بوده است. تنگرن کسی است که افتخار یافت تا تصویرگری افسانه های «در میان جن ها و پریان» را پس از مرگ باوئر دنبال کند. وی آثار بسیاری همچون تصاویر داستان های برادران گریم، هانس کریستین اندرسن و هایدی را در کارنامهء خود دارد. اما مهمترین بخش زندگی کاری وی در همکاری با کمپانی والت دیسنی گذشت. او یکی از مهمترین هنرمندان اصلی والت دیسنی در ساخت سفید برفی و هفت کوتوله، پینوکیو و بامبی بود. اگرچه ورود تنگرن به والت دیسنی چنان تأثیرعمیقی بر آثار وی گذاشت که او دیگر هرگز به سبک گذشته اش بازنگشت و حتی آورده اند که بسیاری از آن آثارش را از بین برد.
لینکی در این باره
تصاویر داستان های برادران گریم در آلبوم من

Friday 8 June 2007

تصویرگر دیوهای مهربان

شاید آنهایی که در سوئد زندگی می کنند، نام جان باوئر را شنیده باشند. نامی که شاید هنوز به گوش خیلی ها نخورده است. تصویر گری که اگر چه مدت زمان کار حرفه ای اش به دلیل تصادفی مرگبار (به همراه همسر و فرزندش) زیاد به درازا نیانجامید، اما تأثیری که بر نسل تصویرگران پس از خود گذاشت، قابل تأمل است. از مشهورترین آثار وی، تصاویر کتاب «در میان جن ها و پریان» است. کتابی از داستانهای عامیانهء سوئدی، پر از حرکتهای فوق العادهء کاریکاتوری از جن ها، دیوها، شاهزاده های جوان و جنگل تاریکی پر از درختهایی کهن با ریشه هایی در هم بافته شده. شاهزاده خانم آرامی که در میان جنگل های تاریک همچون نوری می درخشد، و جن کوچولوی زشت اما دوست داشتنی که در جستجوی دنیای روشن آدمهاست. نوشته اند که روزی جان باوئر دوربین و دفترچه یادداشتش را برمی دارد و با دوچرخه اش به جنگل های کوهستانی اطراف می رود و پس از چند روزی که باز می گردد، تصاویر «سرزمین لاپ» آماده بوده است. همینطور آمده است که برای تصویر شاهزاده خانم، از فیگورهای همسرش استفاده می کرده و همینطور چهره های حضرت مریم و پرتره های دورهء رنسانس. در سایت موزهء جان باوئر اطلاعات چندان زیادی دربارهء وی یافت نمی شود اما آنهایی که از این موزه بازدید کرده اند معتقدند که آرشیو بسیار خوبی از مجموعهء اسکچ ها، طراحی ها و همینطور نقاشی های وی در آن موجود است. و آنهایی که از محل زندگی وی دیدن کرده اند می گویند که جنگل های کتابش درست مثل جنگل های همان نواحی است. بکر و انبوه.
لینکهای مربوط به موضوع
برخی از آثار جان باوئر

Thursday 7 June 2007

فراگیری ِ خوب دیدن

همهء ما هنرمند به دنیا می آییم، اما برای بعضی ها کمی طول می کشد تا آن را در خودشان کشف کنند. یکی از ابزارهای مهم هنرمند بودن، «دیدن» است. درست دیدن مرهون تمرین و توجه زیاد و دقیق است. راههای زیادی هم برای آن وجود دارد. مثلاً در طراحی، یکی از شیوه های خوب و درست دیدن، طراحی محیطی بدون نگاه کردن به کاغذ است، در حالی که سعی کنیم حرکت چشم و دست هماهنگ و همزمان عمل کند. معروف است که ادگار دگا برای کلاسهای طراحی پیشنهاد کرده بود مدلی را در کلاسی بگذارند. در سال اول هنرجویان فقط از روی یک مدل طراحی کنند. در سال دوم هنرجویان را به کلاس بغل دستی ببرند و مدل در همان کلاس پیشین باقی بماند. هنرجویان همان مدل را اما این بار تنها از روی حافظه شان طراحی کنند، هر قسمت آن را که فراموش کردند می توانند به کلاس دیگر سرک بکشند و نگاهی به مدل بیاندازند. و در سال سوم، کلاس را به طبقهء دوم ببرند! نمی دانم این داستان حقیقت دارد و یا تنها یک شوخی با دگا ست، اما هر چه هست، نکتهء آن خوب دیدن است... و خوب به حافظه سپردن.
عادت به خوب نگاه کردن و درست دیدن را می شود از کودکی به کودکان آموخت. خانمی می گفت که همیشه دوست داشتم این عادت را به فرزندم نیز بیاموزم. برای همین از همان زمانی که فرزندش سه چهار سال بیشتر نداشت شاخه های درختان را نشانش می داد و می گفت ببین بعضی از آنها به آسمان رفته اند، اما بعضی از جاهای آنها انگار سیاه است و بعضی دیگر سفید. آسمان را نگاه کن، امروز آبی تیره است. نگاه کن وقتی ابرهای آسمان تیره می شوند، چطور برگهای خشکی که بر زمین ریخته اند طلایی تر می شوند. می گفت کودکش فقط گوش می کرد و به آنها نگاه می کرد. می گوید اما یک بار دیدم خودش به آنها اشاره می کند و می گوید نگاه کن، واقعاً اینها قشنگ نیستند!؟.

Saturday 2 June 2007

صورت های اثیری در تاریخ نقاشی

به سازندهء این فیلم برای انتخاب و ربط هوشمندانه اش در چهره های گوناگون در نقاشی های تاریخ هنر، از فرسکوس گرفته تا پیکاسو، باید آفرین گفت. او تصاویر را چنان زیبا در کنار هم قرار داده که همچون یک خواب، هر صورت در صورت دیگری می لغزد، با آن می آمیزد و صورتی دیگر شکل می گیرد. صورت از پس صورت، سبک از پشت سبک و هنرمند از پس هنرمندی دیگر ظاهر می شود و با ترکیبی از موسیقی زیبایی که به گمانم اثر یویو ما باشد ، چنان فیلمی را به نمایش می گذارد که در طی دیدن آن بهتی تحسین برانگیز بر صورت بیننده می نشیند. صورت هایی که نه تنها زیبایند که زیبا هم به تصویر کشیده شده اند. زنهایی که با وجود گذشت قرن ها گویی چهره های مشترکی دارند و تنها لباس و یا حالت آن ها در برابر صورتگران تغییر یافته است. دربارهء سازندهء این فیلم، در اینترنت اطلاعاتی پیدا نکردم. جز شناسهء شخصی که این فیلم را در سایت یوتوب گذاشته و پس از آن سایت های بسیاری به آن لینک داده اند و یا آن را به طور مستقیم در سایت و یا وبلاگ خودشان گذاشته اند. امیدوارم شما هم با دیدن آن لذت ببرید.