در میان هنرمندان، به ویژه نقاشان، همیشه هستند کسانی که دوست دارند تصاویرشان را غرق در نور کنند و یا موضوعاتشان را در قابی از تاریکی فرو ببرند تا تأثیر نور بر بیننده خیره کننده تر شود. اما در تصاویر فانتزی جان جود پالنکر این اتفاق به طور طبیعی می افتد. گویی نور در نقاشی ها و تصویرگری های او از میان شکافی به داخل تابلو راه پیدا کرده است. حتی به نظر می رسد که نورهای درخشنده، تحت نیروی مرموز و سنگینی، عقب نگه داشته شده اند تا از شدتشان کاسته شود. رنگها با دقت انتخاب شده و چشم بیننده ناخودآگاه به سوی نقطهء مرکزی که مورد نظر نقاش است کشیده می شود. اما در این آثار، آن چه بیش از نور و رنگ تأثیر گذارند، بافت است. انگاری هوا هم در این تصاویر بافت دارد.
نقاشی های پالنکر بین حسی مخوف و زیبا در نوسانند و گاه هر دو را در خود دارند. انسان موضوع اصلی نقاشی های اوست. انسان هایی اثیری، پیچیده در نور و بافت، که تنهایند و گاه در هوای سرزمین مردگان شناورند. آثار پالکنر با آن که ردی از دالی را در خود دارند اما همچون آثار هنرمندان دیگری که تحت تأثیر دالی کار کرده اند، عجیب و غریب نیستند. در عین حال از تأثیر بوش و داوینچی بر کارهای او نمی توان چشم پوشی کرد. نقاشی های او را می توان بر جلد کتابهای استفان کینگ و تالکین و همینطور بر مجله های پلی بوی و هوی متال نیز یافت.
پالکنر از هواداران هیچکاک است، آن جا که می گوید همیشه می دانی که در آن سوی در چیزی در انتظار توست، اما نمی دانی که چیست. شاید تحت تأثیر همین هم هست که بسیاری وقتها هوشیارانه و یا ناهوشیارانه چیزهایی را در نقاشی هایش پنهان می کند، درست مثل پو و هاوثورن در گذشته و کینگ و بارکر در حال حاضر. تخیل نقش عمده ای در آثار او دارد. تمدن های باستانی، رؤیاهای ناهوشیار و سایهء ترسی بی زمان از جمله المان های هویدای نقاشی های پالکنر است. او خود را مدیون نقاشان بزرگ تاریخ از جمله لئوناردو داوینچی می داند. تا جایی که حتی به آنان حسادت می ورزد. دوست دارد تکنیک های مختلف دیگری از جمله امپرسیونیست را نیز تجربه کرده و رنگ بیشتری را وارد آثارش کند.
0 comments:
Post a Comment