Thursday 7 June 2007

فراگیری ِ خوب دیدن

همهء ما هنرمند به دنیا می آییم، اما برای بعضی ها کمی طول می کشد تا آن را در خودشان کشف کنند. یکی از ابزارهای مهم هنرمند بودن، «دیدن» است. درست دیدن مرهون تمرین و توجه زیاد و دقیق است. راههای زیادی هم برای آن وجود دارد. مثلاً در طراحی، یکی از شیوه های خوب و درست دیدن، طراحی محیطی بدون نگاه کردن به کاغذ است، در حالی که سعی کنیم حرکت چشم و دست هماهنگ و همزمان عمل کند. معروف است که ادگار دگا برای کلاسهای طراحی پیشنهاد کرده بود مدلی را در کلاسی بگذارند. در سال اول هنرجویان فقط از روی یک مدل طراحی کنند. در سال دوم هنرجویان را به کلاس بغل دستی ببرند و مدل در همان کلاس پیشین باقی بماند. هنرجویان همان مدل را اما این بار تنها از روی حافظه شان طراحی کنند، هر قسمت آن را که فراموش کردند می توانند به کلاس دیگر سرک بکشند و نگاهی به مدل بیاندازند. و در سال سوم، کلاس را به طبقهء دوم ببرند! نمی دانم این داستان حقیقت دارد و یا تنها یک شوخی با دگا ست، اما هر چه هست، نکتهء آن خوب دیدن است... و خوب به حافظه سپردن.
عادت به خوب نگاه کردن و درست دیدن را می شود از کودکی به کودکان آموخت. خانمی می گفت که همیشه دوست داشتم این عادت را به فرزندم نیز بیاموزم. برای همین از همان زمانی که فرزندش سه چهار سال بیشتر نداشت شاخه های درختان را نشانش می داد و می گفت ببین بعضی از آنها به آسمان رفته اند، اما بعضی از جاهای آنها انگار سیاه است و بعضی دیگر سفید. آسمان را نگاه کن، امروز آبی تیره است. نگاه کن وقتی ابرهای آسمان تیره می شوند، چطور برگهای خشکی که بر زمین ریخته اند طلایی تر می شوند. می گفت کودکش فقط گوش می کرد و به آنها نگاه می کرد. می گوید اما یک بار دیدم خودش به آنها اشاره می کند و می گوید نگاه کن، واقعاً اینها قشنگ نیستند!؟.


2 comments:








Anonymous

said...

از خواندن ش لذت بردم . به قول اگزوپه ری " بخت ، یار بچه هاست " من حس می کنم این دیدن و خوب دیدن است که خطوطی از چهره ی یک آدم را در ذهن ما ثبت می کند و بعد از مدت ها با مچ شدن آن خطوط در دیدار دوباره ی همان آدم به ما در یادآوری ش کمک می کند . شاید کامنت بی ربطی بود ... اما من از خواندن پست کیف کردم .





Anonymous

said...

همینطور برای گوش کردن...
کتابی دیدم به نام "چگونه مانند داوینچی فکر کنیم؟"که تمرین هایی در مورد قوی کردن حواس داشت ...یکیش این بود که چهطور مرحله به مرحله به ریز ترین صداها گوش کنیم و دیگه صداهای بلند را نشنویم...آرامش فوق العاده ای در خوب دیدن...خوب شنیدن و خوب کار کردن هست...شاید همان تمرکز