Thursday 3 April 2008

صلح و نه جنگ

انسان همیشه به ایجاد هنر نیازمند بوده است. هنرمندان آن را خلق می کنند. و مردم عادی آن را می سازند و یا تولید می کنند. پس شاید خیلی تعجب آورنباشد وقتی بدانیم سربازان جنگ هم گاهی در خلق یا تولید هنر دستی داشته و دارند. هنرمندان بسیاری بوده اند که در تاریخ هنر به خلق صحنه های جنگ پرداخته اند، اما این که هنرمندی خود در عرصهء جنگ حضور داشته باشد و در خط مقدم جبهه به جای اسلحه، قلم مو و کاغذ در دست بگیرد و همچون دوربین عکاسی یا فیلمبرداری به ضبط صحنه های پیش رویش بپردازد، کمی به نظر عجیب می آید. بد نیست بدانیم که در زمان جنگ جهانی دوم، علاوه بر هنرمندان روزنامه نگار، ارتش آمریکا بنا به دلایلی که خودش بهتر می داند، علاوه بر کمیته های مختلف، گروهی را نیز تحت عنوان کمیتهء مشورتی هنر ایجاد کرد که با انتخاب و مشارکت چهل و دو هنرمند آنها را در طول جنگ به اسکچ هایی از صحنه های جنگی گماشت. در آن زمان البته دوربین عکاسی و فیلمبرداری ساخته شده بود. اما مبتکران این طرح به هنرمندان تأکید می کردند از آنجایی که چشم هنرمندان متفاوت از چشم دیگران می بیند، ابتدا به عنوان یک هنرمند و سپس به عنوان یک انسان چیزی را به ثبت برسانند که معمولاً از دیدرس دوربین ها دور می ماند. و از آنجایی که هنرمندان بهترین کارشان را زمانی انجام می دهند که دست و پایشان با محدودیت های تکنیکی بسته نشده باشد، از این رو به هنرمندان این آزادی عمل را دادند تا اگر خواستند اسکچ هایشان را حتی از روی حافظه شان به روی کاغذ بیاورند. این اسکچ ها و طرح ها می توانست از صحنه های جنگ در خط مقدم باشد، از چشم اندازهای جنگی، زخمی ها، سربازان یا غیر نظامیان در حال مرگ و یا کشته شده، زندانی های جنگی، بیمارستانهای صحرایی، خانه های تخریب شده و....
به آنها گفته شد تا با زندانی ها و بومی های کشورهای مختلف ملاقات کنند، آلت و افزار های جنگی را خوب نگاه کنند، سوار کشتی های جنگی شوند و از شجاعت و ترس و ملالت خستگی از جنگ گرفته تا ظلم و وحشی گری و ...چیزی از قلم شان نیافتد. المثنایی از قلبشان. حالا می خواست واقع گرایانه ثبتش کنند، یا سمبلیک یا فلسفی.....بی رحمی آثار گویا در آنها باشد یا رمانتیسم دلاکرویکس، انسانیت دومیه، یا بهتر از هرچیز، سبک شخصی خود هنرمندان. نتیجهء این امر، شمار انبوهی از آثاری شد که از روی آن هم کتابی منتشر کردند و هم فیلمی ساختند که بعدها خیلی ها آن را پروپاگاندای ارتش آمریکا خواندند. در میان آثار، هم می توان عملیات سخت جنگی در خط مقدم را دید و هم پرترهء نظامیان و ....لحظه های آماده باش و غیره. جالب است که در همان زمان پشت جبهه های جنگ، جنبش هنری ضد جنگی داداییسم هم بوجود آمد و آثار قابل تأمل بسیاری را نیز از خود به جای گذاشت.
تقریباً دو سال پیش، بسیار اتفاقی به هنرمندی برخوردم که پس از گفتگویی پی بردم از نظامیان نیروی هوایی آمریکاست و در جنگ خلیج فارس و (به قول خودش) «آزاد سازی» عراق سهم عمده ای داشته است. یک تیپیکال آمریکایی که سخت بر این باور بود که برای « آزادی»! آمریکا می جنگد. گفتگویمان به خاطر تفاوت بسیار زیاد فکری دربارهء جنگ، دربارهء ایران، و.... زیاد به طول نیانجامید اما آن چیزی که توجهم به آن جلب شد، روی آوردن یک نظامی ِ جنگی به نقاشی آبرنگ بود. اگرچه باور دارم همهء آدمها بدون استثنا در وجودشان بخش هنرمندی دارند، اما نمی دانم چرا آنجا یاد مرحوم سپهری افتادم که پاسبانی را دیده بود که شعر می گفت! چرا که استیون اتفاقاً شعر هم می گفت! او تعریف می کرد زمانی که راهی جبههء جنگ شده است، همسرش پنهانی مقداری قلم مو و آبرنگ و کاغذ را در کوله پشتی اش جای داده است و زمانی که آنها را در بار و بنه اش پیدا کرده، برای نخستین بار دست به کار نقاشی شده و پس از گذشت شش ماه نقاشی کردن از چشم اندازهای خلیج فارس و عراق ، صد اثر خود را برای همسرش پست می کند. همسرش نیز بلافاصله بستهء دیگری حاوی نقد کارهایش، چند قلم مو و مقداری کاغذ برایش می فرستد و نتیجه همین می شود که تاکنون استیون چند نمایشگاه از آثارش برپا کرده و تا کنون کتابی نیز از خاطرات و نقاشی های جنگی اش چاپ کرده است. تونالیتهء رنگی اکر و زردی که از بیابانها و شهرهای آفتابی عراق به نقاشی او راه پیدا کرده اند، هنوز هم در آثاری که از چشم اندازهای کالیفرنیا نقش می زند تکرار می شوند. اما چرای این که از نقاشی جنگ و چشم اندازهای غیر جنگی ِ استیون یاد کردم، این است که یادآوری کنم اینک جنبش های هنری بسیاری هم در سراسر دنیا وجود دارند که نه در بیان و نشان دادن زیبایی های منطقه ای که اشغال کرده اند که با پیام توقف جنگ و توقف ادامهء زشتی های به جای مانده از جنگ، بر ضد جنگ نمایشگاه برپا می کنند. با نام «هنر ضد جنگ»، «صلح آری»، «هنر برای تغییر» و .... یکی از این نمایشگاهها از دهم تا سیزدهم آوریل در لوس آنجلس برپاست. در جستجوی برنامهء این نمایشگاه بودم که به عکس های سارا رهبر، هنرمند ساکن آمریکا برخوردم....شاید شما هم دوست داشته باشید کارهایش را ببینید.


0 comments: