Tuesday, 8 July 2008

نابغه های کوچولو

گفتار دوم
فکر می کنید کودکانی که به نقاشی علاقمندند، چرا نقاشی می کشند؟اصلاً چرا این نیاز را احساس می کنند که باید نقاشی کنند؟ چرا مجسمه سازی نمی کنند؟
آیا پیکاسو که می گفتند یک نابغه بوده، و به بعضی از طراحی های سن ١٢ سالگی اش که نگاه کنیم، به تنها چیزی که فکر نمی کنیم این است که این طرح ها ممکن است اثر یک هنرمند بوده باشد و به راستی هم تا زمان ١٨ سالگی اش هنرمند به حساب نمی آمده، در کودکی اش نیز این اثرات نبوغ دیده می شده؟
زمانی منتقدی هنری به نام کلمنت گرین برگ گفته بود که «در هنرهای تجسمی نمی توانیم بگوییم نابغه ای وجود دارد، در موسیقی و ادبیات چرا، اما در هنرهای دیگر نه». این حرف تا چه اندازه می تواند درست باشد؟ آیا می توانیم کودک موسیقی دانی که هارمونی را به خوبی درک می کند و اختلاف گامها را می فهمد، بیشتر از کودکی که شکل و نور و سایه را به راحتی بر صفحهء نقاشی اش می آورد نابغه دانست؟
بار اولی که فیلم کوتاهی از مارلای سه ساله دیدم، سخت می توانستم باور کنم که این آدم جزو هنرمندان شمرده شود. اگرچه کاری که با رنگ و قلم مویش می کرد، این را در ذهن می آورد که یا باید از یک نقاش آموزش دیده باشد یا فرزند زوج هنرمندی بوده باشد. اما کمی گذشت تا فهمیدم هیچ کدام اینها نیست. مادرش تکنسین دندانپزشکی است و پدرش هم هر شغلی که دارد در عرصهء هنر نقاشی آمارتور به حساب می آید. پس نمی شود مثل خیلی ها که به هنر مارلا با شک نگاه کردند، فکر کرد که کارهای مارلا کار پدراوست. پدرش می گوید مارلا دو ساله بود که با اصرار می خواست تا قلم مو دست بگیرد و نقاشی کند. پدر بوم و سه پایه و قلم مو و رنگ را برایش آماده می کند و او را روی میز ناهار خوری می ایستاند تا دستش به بوم برسد. وقتی هم که بوم را روی زمین می گذارند مجبور است بارها بوم را دور بزند تا دستش به همه جای آن برسد. سه سال و نیمه است که خویشاوندی یکی از نقاشی های او را در قهوه خانهء محل به نمایش می گذارد و چیزی نمی گذرد که یک مشتری خواستار این نقاشی می شود. مادر مارلا قیمت ٢۵٠ دلار را پیشنهاد می کند و مشتری بی درنگ آن را می پردازد. مادرش می گوید با خوشحالی از روی رسید فروش، یک کپی گرفتم تا در آینده به مارلا نشان دهم که در سه سالگی یکی از نقاشی هایش به فروش رفته است. اما این تازه آغاز ماجراست. نقاش و گالری دار شهر، آنتونی برونلی، کارهای مارلا را به نمایش می گذارد و کم کم شهرت مارلای چهار ساله به نیویورک تایمز و مجلهء تایم و ان بی سی می رسد، نقاشی هایش را هم تراز آثار جکسون پولاک و واسیلی کاندینسکی می دانند و حتی برخی معتقدند که آثارش قابلیت این را دارند تا در موزهء هنرهای مدرن به نمایش در بیاید. تا چهارسالگی اش چیزی حدود سیصد هزار دلار از راه فروش نقاشی اش به دست می آورد و هنوز دویست نفر در لیست انتظار قرار دارند. کم کم این شک ایجاد می شود که شاید مارلا خودش این نقاشی ها را نمی کشد. از پدر و مادرش می خواهند که مارلا در برابر دوربین نقاشی کند. اما آنها موافقت نمی کنند. اصرار آن قدر بالا می گیرد که دو ماه بعد مجبور می شوند دوربینی را پنهانی در جایی که مارلا نقاشی می کند قرار دهند و از او پنج ساعت فیلم می گیرند! این نقاشی در نخستین نمایشگاه رسمی مارلا با قیمت ٩٠٠٠ دلار به فروش می رود. اینک مارلا هفت ساله است. می گویند کیفیت کارش بهتر شده. اگرچه هنوز هستند کسانی که به ارزش نقاشی های او به دیدهء تردید نگاه می کنند. راحتی او در رنگ گذاری و جایگاهش در نقاشی اکسپرسیونیسم انتزاعی به حدی است که بسیاری از هنرمندان بزرگسال نیز برای به دست آوردن این درجه سالها تلاش می کنند و بسیاری نیز هرگز آن را به دست نمی آورند. نقاشی هایش لایه لایه اند. کودکان معمولا این گونه کار نمی کنند. او نخست رنگ های زمینه را می گذارد و سپس با جزئیات بیشتر روی آنها کار می کند.
گذشته از همهء اینها، آن چه بیش از هر چیزی به چشم می آید حمایت پدر و مادر مارلاست. زیر سازی رنگی بوم را همیشه پدرانجام می دهد. و در فیلم هم پیداست که مارلا آزادانه در هر جای خانه که باشد نقاشی می کند. جایی که پدر یا مادر از قبل برایش زمینه را فراهم کرده اند. میز را، پوشش کف را، کاسه های رنگ را،....آیا اگر مارلا نابغه هم باشد به خودی خود و بی حمایت پدر و مادرش هرگز می
توانست به این درجه از شهرت دست پیدا کند؟
ادامه دارد
- فیلمی از مارلا در حال نقاشی
- لینک های گوناگونی دربارهء مارلا


0 comments: