Thursday 3 July 2008

هنرمندان کوچولو

گفتار نخست
فرقی نمی کند که پدر و مادر باشی یا آموزگاری آموزش دیده و یا ندیده. مهم این است که این پرسش همیشه در ذهنت موج می زند که حالا که تابستان است و موج کلاس هنری و ...، آیا بهتر نیست برای پیشرفت کودکم در نقاشی، کلاس آموزشی خوبی برایش پیدا کنم؟ یا برای او آموزگار سر خانه ای بگیرم تا هم سرگرم شود و هم این هنر را بیاموزد؟ برای پاسخ به این پرسش می شود کتابی چند جلدی نوشت. اما تو پدر و مادر عزیزی که این آرزو را در سر می پرورانی و کلاسی هم برای او پیدا می کنی و هر روز یا هر هفته منتظری تا کودکت تکنیک جدیدی را فرا بگیرد و با نقاشی زیبا و کاملی سراغت بیاید و یا تو آموزگاری که برایت فرقی نمی کند کودک ِ زیر دستت دو یا سه ساله باشد و یا ده ساله....همه را در یک کلاس بیست تا پانزده نفره می نشانی و از شدت جدی بودن در کار به کودک حتی فرصت نمی دهی از روی صندلی اش بلند شود و هزار و یک مدل ِ کشیدن ِ دایناسور و ماموت و سرخپوست و انواع و اقسام حیوانات وحشی و مربع و دایره و .....از همه بیشتر کشیدن و رنگ کردن طبیعت بیجان را به کودک می آموزی، خواهش می کنم یک نکته را فراموش نکن: نقاشی با کاردستی فرق دارد!
راههای زیادی هست تا کودک را به نقاشی کردن و ادامهء آن تشویق کنیم. می گویم تشویق و نمی گویم آموزش. چرا که تجربه ثابت کرده آموزش ِهر گونه نقاشی به کودک زیر ده سال راه درستی برای هنرمندپروری نیست. می شود به او کمک کرد، او را حمایت کرد، به او جرأت داد و فضا و امکانات در اختیارش گذاشت، اما هر گونه برنامه ریزی آموزشی جز آن که ذهن و روح کودک را در چارچوب «آن چه را که ما می بینیم» قفل می کند، نتیجهء دیگری ندارد. فاجعه آن وقتی رخ می دهد که در کلاس نقاشی، آموزگار خودش هم آموزهء درست و کاملی از این هنر نداشته باشد. وقتی نقاشی می کند:
- از او نپرس که چه کشیده، چرا که وقتی می خواهد برایت توضیح دهد مجبور است بخش منطقی مغزش را به کار وادارد. او وقتی که نقاشی می کند خودش هم درست نمی داند چه می کند. در عین حال در این کار برای او رمزی هم وجود ندارد که حالا بخواهد آن را برای تو بازگشایی کند. توضیح خواستن فقط باعث می شود تا او را در همان محدوده ای که هست متوقف کنیم. سعی کن فقط کارش را دنبال کنی و از طبیعت کودکانهء او لذت ببری و غرق تصاویر بازیگوشانه و پر از داستانش شوی!
- قضاوتی نکن و فکر نکن که با جملات احساساتی ات حمایتش می کنی. این که بگویی: آه! این چقدر قشنگه! یا من این را خیلی دوست دارم! یا این جا رو خوب کار نکردی! یا بهتره سقف خانه را اینجای خانه بگذاری یا این طوری آن را بکشی و یا ....... این ممکن است او را دلسرد کند، چرا که ممکن است خودش این گونه فکر نکند. شاید بشود به جای آن مثلاً گفت: می بینم که اینجا از سه تا رنگ آبی مختلف استفاده کرده ای.
راههای زیادی برای تشویق او وجود دارد. این که مکانی برای کارش در نظر بگیری، یا گوشهء اتاقش، یا اتاقی ویژهء این کار و یا در گاراژ یا....جایی که او احساس امنیت و آزادی کار کند. برچسب مشخصات کار را پشت نقاشی اش زدن و آنها را در جعبه ای نگه داشتن، کارش را گاهی با آهن ربا به در یخچال یا هر جای دردیدرس دیگری زدن و یا گاهی دو سه تا از کارهای او را قاب گرفتن (اما نه همهء کارها را، تا بداند که بین کارهای خوب و بد او تفاوتی وجود دارد و همهء آنها یکسان نیستند)، او را به گالری ها و موزه های هنری بردن و در عین حال او را به این کار وادار نکردن، دربارهء هنرمندان بزرگ و زندگی شان با او حرف زدن و ...اینها همه راههایی هستند که می توانی در آنها همراهی اش کنی. به او اطمینان خاطر بده که نیازی ندارد تا از موادی که قرار است با آنها کار کند بترسد، اگرچه خیلی از بزرگترها که از مواد و ابزار نقاشی سر در نمی آورند و نمی دانند با آنها چه باید کرد، بیشتر می ترسند. نگران نباش! کودک خودش تو را هدایت می کند. از همراهی کردن با او شرم نکن. نقاشی برای او کاری جدی و جالب است و برایش هم فرقی نمی کند که آدمی که با او کار می کند چند ساله باشد. اگر در کاری که می کند احساس خوبی داشته باشد، مطمئن باش که در آن رشد می کند.
ادامه دارد
بن مایهء همهء عکس ها: گوگل
پیوست: این پست و ادامهء آن را تقدیم می کنم به فریبا اتکین، مژگان بانو و تمام مادران وبلاگستانی.


0 comments: