چشم، سمبل های حلزونی و صفحات شطرنجی ....
در تزئینات او دایره ها و شکل های منحنی دار بسیاری نیز دیده می شوند و البته شکل های گوشه دار هم در آن میان خودی نشان می دهند.
اما در بوسه چهار گوش های سیاه و گاه سفیدی وجود دارند که آنها را نشانهء مردانگی و دایره های نقش بسته بر پیراهن زن را نشانهء زنانگی دانسته اند. اما اگر اینها سمبول هایی جنسی اند، اما چرا در دیگر پرتره های زنانهء کلیمت هر دو نوع آن دیده می شوند. آیا نشانه ای از یک کشش دو جنسیتی اند؟ در تابلوی دانائه، میان طوفان طلایی پولک های دایره ای شکل، تنها یک مستطیل سیاه رنگ دیده می شود. از همان که بر پوشش مرد در «بوسه»* نیز پراکنده است. و در دو طرف اندام آدله بلوخ و کناره های لباسش نیز وجود دارند. این مستطیل کوچک در نقاشی دانائه، تنها برای توازن تصویر که نیامده است؟ تصویر آدله بلوخ هر دوی دایره و چهار گوش را در خود دارد. سمت راست سرش چهار گوش ها دیده می شوند و در سمت چپ سر و روی لباسش، دوایر و بیضی ها با قدرت بیشتری حضور دارند.
بد نیست بدانیم که دانائه نیز در همان سالی به تصویر کشیده شده است که آدله و بوسه.
سال ١٩٠٣ بود که کلیمت به سه شهر ایتالیایی راونا، ونیز و فلورانس سفر کرد. این سفر نمی تواند بر آثارش بی تأثیر بوده باشد. تأثیر آن را در شمایل و تزئینات موزاییکی «فریتسا ریدلر» نیز می بینیم. نقاشی ای که در ١٩٠٦ «دورهء طلایی» کلیمت با آن آغاز شد و در ٠٨־١٩٠٧ با «بوسه»، به اوج خود رسید. دوره ای که با آغاز آن، از درجهء اروتیکی پرتره های زنانش نیز کاسته شد.
اما در بوسه چهار گوش های سیاه و گاه سفیدی وجود دارند که آنها را نشانهء مردانگی و دایره های نقش بسته بر پیراهن زن را نشانهء زنانگی دانسته اند. اما اگر اینها سمبول هایی جنسی اند، اما چرا در دیگر پرتره های زنانهء کلیمت هر دو نوع آن دیده می شوند. آیا نشانه ای از یک کشش دو جنسیتی اند؟ در تابلوی دانائه، میان طوفان طلایی پولک های دایره ای شکل، تنها یک مستطیل سیاه رنگ دیده می شود. از همان که بر پوشش مرد در «بوسه»* نیز پراکنده است. و در دو طرف اندام آدله بلوخ و کناره های لباسش نیز وجود دارند. این مستطیل کوچک در نقاشی دانائه، تنها برای توازن تصویر که نیامده است؟ تصویر آدله بلوخ هر دوی دایره و چهار گوش را در خود دارد. سمت راست سرش چهار گوش ها دیده می شوند و در سمت چپ سر و روی لباسش، دوایر و بیضی ها با قدرت بیشتری حضور دارند.
بد نیست بدانیم که دانائه نیز در همان سالی به تصویر کشیده شده است که آدله و بوسه.
سال ١٩٠٣ بود که کلیمت به سه شهر ایتالیایی راونا، ونیز و فلورانس سفر کرد. این سفر نمی تواند بر آثارش بی تأثیر بوده باشد. تأثیر آن را در شمایل و تزئینات موزاییکی «فریتسا ریدلر» نیز می بینیم. نقاشی ای که در ١٩٠٦ «دورهء طلایی» کلیمت با آن آغاز شد و در ٠٨־١٩٠٧ با «بوسه»، به اوج خود رسید. دوره ای که با آغاز آن، از درجهء اروتیکی پرتره های زنانش نیز کاسته شد.
*****
* می گویند که در بوسه، آن مرد تصویر خود کلیمت است و زن، تصویر امیلی فلوگه، خواهر ِ بیوهء برادرش. امیلی یک آتلیهء طراحی لباس داشت که گاهی کلیمت نیز با او همکاری می کرد. با آن که کلیمت از نظر سنی می توانست جای پدرش باشد اما چنان پیوند نزدیکی بین این دو وجود داشت که گاهی روزانه تا شش عدد نامه بینشان رد و بدل می شد. کلیمت سه پرتره از امیلی دارد، که مشهورترین آن ها، مربوط به زمانی است که امیلی ٢٨ ساله بوده است. تصویری که روی لباس امیلی با جزئیات فوق العاده ای تزئین شده است.
0 comments:
Post a Comment