Saturday 16 February 2008

ستون کج

حتماً می دانی عادت بد چیست. همان چیزی که مثل هر عادت دیگری، بارها و بارها تکرارش کرده ای تا جایی که دیگر بدون فکر کردن هم می توانی سراغش بروی و انجامش دهی. آن قدر که در آن سرآمد می شوی! درست مثل کسی که اولین سیگار زندگی اش را می کشد. شاید اول خیلی طول بکشد تا سیگارش را تمام کند. شاید حتی حالش هم با چند تا پک بد شود. اما همان آدم، وقتی به یک سیگاری حرفه ای تبدیل شد، سرعتش آن قدر زیاد می شود که بی مشکلی می تواند سیگار پشت سیگار بکشد بدون این که حتی یک لحظه به عمل سیگار کشیدنش فکر کند.
حتماً تا به حال بسیار شنیده ای که « زیاد تمرین کن، حتماً پیشرفت می کنی». درست است. تمرین بهترین راه پیشرفت است. اما آیا می دانی که چه چیزی را تمرین کنی؟ چه اتفاقی می افتد اگر به تکرار و تمرین عادتهای بدت ادامه دهی؟ روشن است که فقط کار ِ اصلاح اشتباهاتت دشوارتر می شود.
کار هنری هم همین گونه است. همان پایه ریزی ستون کج! همان اتفاقی که برای خیلی از ما وقتی هنری را شروع می کنیم می افتد. برای مثال نقاشی می کنی، و سالها اشتباهاتی در تو تکرار می شوند و خودت هم خبر نداری که ریشهء خراب شدن کارت از کجا سرچشمه می گیرد.
همیشه از یک سایز قلم مو استفاده می کنی.
وقتی باید از قلم موی زبر استفاده کنی، قلم موی نرم را به کار می گیری.
قلم مویت رو درست نمی شوری و بعد که با دستمالی خشکش کردی، چک نمی کنی که آیا کاملاً تمیز شده یا نه.
وقتی روی مقوا یا کاغذی کار می کنی، دقت نمی کنی که پیش از خشک شدن کار، لبه های کاغذ به زیر کار چسبیده اند یا نه.
برای ترکیب رنگ، رنگ های لازم را نداری و از رنگ های غلط برای ترکیب استفاده می کنی.
رنگ هایی را می خری که شاید هیچ وقت به آنها نیازی پیدا نکنی و بعد در استفادهء آنها گیج می شوی و فکر می کنی حتماً باید آنها را در کارَت بیاوری.وووو


0 comments: