Monday 1 September 2008

هرگز برای آفریدن دیر نیست

این که هنرمندان در چه زمانی از عمرشان، برترین کارشان را خلق می‌کنند، پرسشی است که دیوید گالنسون با آنالیز ساده‌ای از دو تیپ گوناگون از خالقان ِ هنرمند به آن پاسخ داده است. دیدگاه دیوید گالنسون از دیدگاه‌های مشهور تاریخ هنر جدید به شمار می‌رود. البته منظور او از هنرمندان تنها شامل نقاشان نمی‌شود بلکه طیف گسترده‌ای از مجسمه‌سازان، شاعران، رمان‌نویسان، کارگردانان فیلم و غیره را هم در‌بر می‌گیرد. برای این که بتوانیم به سادگی منظور او را دریابیم، می‌ توانیم از کلینت ایستوود مثالی بیاوریم که در سن ٧٦ سالگی بهترین فیلم زندگی‌اش با نام «نامه‌هایی از ایوو جیما» را ساخت و برای آن کاندیدای چندین جایزه شد. دیگر می‌‌‌توانیم از لوئیز بورگئوس ٩٦ ساله نام ببریم که سال گذشته از طرف موزهء تیت لندن، جایزهء یک عمر زندگی هنری را دریافت کرده و در ٨٧ سالگی اش یکی از مجسمه‌‌هایش به نام «عنکبوت» در یک حراجی بیش از چهار میلیون دلار به فروش رفته. بالاترین قیمتی که تا آن زمان برای یک مجسمه پرداخت شده است! اما آیا هنرمند بزرگ شدن در سنین بالا امری نادر به‌ شمار می‌رود، حال آن که هنرمندان جوان نابغه‌ای هم وجود دارند که ایده‌های انقلابی و هنری‌‌‌شان در سنین پایین‌تر اتفاق افتاده؟ در مثال دم دستی آن می‌شود از پابلو پیکاسو، تی. اس. الیوت، اورسن ولز، اسکات فیتز جرالد، جاسپر جونز و غیره نام برد. دیوید گالنسون می‌گوید دو تیپ از هنرمندان وجود دارند که شیوهء کار و زندگی و اندیشه و عمل کردشان با یکدیگر فرق دارد. آنالیز او بر اساس زندگی هنری هنرمندانی بوده که آثارشان به حراجی‌های بزرگ راه یافته است. او آنها را به دو دستهء «نوآوران تجربی» و «نوآوران مفهومی» طبقه بندی می‌کند. به تجربی‌ها لقب «جستجوگران» را می دهد و مفهومی‌ها را «یابندگان» می‌نامد. او معتقد است که جستجوگران به جرقه‌های ناگهانی اعتمادی ندارند و پیوسته در تلاشند تا با شیوهء آزمایش و خطا کارشان را بهبود بخشند بدون آن که بدانند دقیقاً به دنبال چه چیزی می‌گردند و یابندگان می‌دانند چه می‌خواهند و یکراست سراغش می‌روند و آن را هم می‌‌یابند. جستجوگران آن استادانی هستند که در طول عمر هنری‌شان به اوج رسیده اند. او پل سزان را کهن الگوی این گروه می‌خواند چرا که در شصت سالگی برترین کارهایش را خلق کرده، کارهایی که تأثیر مهمی بر نسل امپرسیونیست‌ها گذاشته است. در این گروه می‌توانیم علاوه بر کلینت ایستوود و بورگئوس، تیتیان و رامبراند و مونه و رودن و لوکوربوزیه و مارک تواین و هنری جیمز و آلفرد هیچکاک و ادگار دگا و خوان میرو و د کونینگ و اُ کافی و روتکو....را هم بگنجانیم. تواین، «تام سایر» ش را در ٤١ سالگی نوشته و در ۵٠ سالگی با «هکلبری فین» به شهرت رسیده. اما یابنده‌ها یا همان نابغه‌های جوان استعدادشان خیلی زود بروز می‌کند و بهترین کارهایشان را در دوران جوانی شان انجام می دهند. مانند پابلو پیکاسو که «دوشیزگان آوینیون»‌ ش را در ٢٦ سالگی خلق کرده و اورسون ولز که «همشهری کین» ش را در ٢٠ سالگی ساخته. در این دسته نیز می‌توانیم دوشامپ، گوگن، مانه، ماتیس، سورا، ون گوگ، لیختنشتاین، راوشنبرگ و وارهول و ... را بگنجانیم. آنها معمولاً با یک شاهکار و یا ایدهء جدید به شهرت رسیده‌اند. او می‌گوید در جامعهء امروزی، نوآوران مفهومی یا همان یابنده‌ها بیشترین دنیای تحصیل و تجارت را اشغال کرده‌اند، حال آن که نباید اهمیت نوآوران تجربی را از نظر دور داشت. تشخیص آنها مشکل است چرا که یک باره ظهور نمی‌کنند و ذره ذره به رشد می‌رسند. در عین حال داوری در کار آنها بر اساس کارهای نخستین‌شان از اشتباهاتی است که می‌تواند آنها را ناخواسته و گاه برای همیشه از میدان توجه دور نگاه دارد.
بزرگترین درسی که نوآوران تجربی از این آنالیز می‌توانند بگیرند این است که: تسلیم نشوند! چرا که حتی سالها پس از سی سالگی هم می‌توانند بازی را ادامه دهند! نوآوران بزرگ بسیاری بوده‌اند که در ٣٠ سالگی شان شکوفا شده‌اند (جکسون پولاک)، یا در ٤٠ سالگی‌شان (ویرجینیا ولف)، یا در ۵٠ سالگی‌شان (فئودور داستایفسکی)، یا در ٦٠ سالگی‌شان (پل سزان)، یا ......
برای آنها که دوست دارند این داستان را بهتر دنبال کنند، این کتاب گالنسون را پیشنهاد می‌کنم.
پیوست ١: «من جستجو نمی‌کنم، بلکه می‌یابم». پابلو پیکاسو
پیوست ٢: «من همیشه می‌جویم». پل سزان
پیوست ٣: این چند روزی که اخبار امیر نادری و فیلمش و حضورش در ونیز را می‌خوانم، و در رادیوی اتریش ١ می‌شنوم که یکی از بخت‌‌های بزرگ برای دریافت جایزه شیر طلایی، امیر نادری فیلمساز ایرانی مقیم آمریکاست، و حرفهای گالنسون را در ذهن مرور می‌کنم، فکر می‌کنم پس می‌شه آدم مهاجر باشه و سنش از شصت هم بگذره و بالاخره خبری ازش بیرون بیاد و به ما نشون بده که اون قدرها هم که ما فکر می‌کردیم تو این سالها رزومه‌اش خالی نَمونده .


0 comments: