Monday 8 March 2010

هنرمند زن بودن ٣

پیش از ادامهء جستار شیرین زن، دوست دارم از همهء دوستانی که تاکنون برای نوشتن دیدگاه‌شان در این باره زمان گذاشته‌اند سپاسگزاری کنم. حتی دوستانی که دیدگاه‌شان را با ایمیل برایم فرستاده‌اند. خوشحالم که این نوشته‌ها در چنین روز نکویی ادامه می‌یابند، روزی که بودنش دست کم سبب می‌شود تا رسانه‌ها از چند هفتهء گذشته پیرامون آن به گفتگو بنشینند، قلم بزنند و شاید کسانی هم باشند که در این بین آمدن این روز آنها را به اندیشه وامی‌دارد که تا چه اندازه تا رسیدن به الگوی واقعی ِ برابری زن و مرد فاصله داریم.
شاید ندانیم که ویرجینیا وولف (نویسنده)، امیلی دیکنسون (شاعر)، جورجیا اُ کیف (نقاش و مجسمه ساز)، جنیس جبلین (خواننده)، اودورا ولتی (نویسنده و عکاس)، آملیا ارهارت (خلبان)، لیلیان هرمان (هنرپیشه) و بسیاری دیگر، هیچ کدام از آنها - هیچ یک –فرزندی نداشته‌اند. جالب است که اینجا تأکیدی بر این که همسر داشته‌اند نبوده، تأکید بر آن است که فرزندی نداشته‌اند. این جمله‌ای بود که در آغاز تریلر فیلم مستندی مرا میخکوب خود کرد. و پس از آن پرسشگری که در جلوی موزهء متروپولیتن از مردم می‌خواهد نام پنج هنرمند زن را بازگویند وهمهء آنها در پاسخ حیران می‌مانند و یا می‌خندند! (کسی به طنز می‌گفت اگر از آنها خواسته می‌شد تا معشوقه‌های پیکاسو را نام ببرند شاید برایشان راحت‌تر بود). موضوع اصلی این فیلم پیرامون پنج هنرمند گمنام زن می‌گردد که در پنج ایالت آمریکا زندگی می‌کنند. آنها هم مادرند و هم خلاق، هم همسرند و هم خودکفا. هنرمندانی که نمی‌خواهند بین خانواده و کارشان، بین آن کاری که دوست دارند و آنهایی را که دوست دارند یکی را انتخاب کنند و به جای آن «همین چیزی که هستند» را انتخاب می‌کنند. نام فیلم هم از همین جمله گرفته شده. فیلمی از دیدار با هنرمندانی که تا به حال اسمشان را نشنیده‌ایم و از زبانشان دربارهء دنیای هنر زنان چیزهایی می‌شنویم که شاید پیش از این دربارهء آنها نمی‌دانسته ایم. این فیلم درخور درنگ گزارشی است از زنانی که در گمنامی- با وجود خلاقیت و کار هنری- به دنبال تبعیضی خاموش و بی‌صدا، کارهایشان به آسانی ِ کارهای مردان به گالری‌ها و موزه‌ها راه پیدا نمی‌کند. حتی یکی از آنها در فیلم نیز بازمی‌گوید که موزه‌داری پس از دیدن آثارش این حقیقت را به روشنی با او درمیان گذاشته است که اگر خریداران و یا مجموعه‌داران بدانند که فرزندی دارد، او را جدی نمی‌گیرند! آنها آزادانه از زندگی شخصی‌شان می‌گویند و انتخاب دردناک هر روزه‌شان بین زن بودن، مادر بودن وهنرمند بودن. آنها آینهء جامعهء بزرگتری از زنانند که در این جهان مردسالار همچنان زندگی می‌کنند، کار می‌کنند، می‌آفرینند، و می‌جنگند و تلاش می‌کنند تا دنیای مردانهء هنر را را دور بزنند. هنر زندگی آنهاست و راهی است که برای زندگی کردن انتخاب کرده‌اند.

- Trailer Who Does She Think She Is
- wdstsi's Channel
- IMDb > Who Does She Think She Is? 2008

پیوست: چند شب پیش که مستند زن، نور و نقاشی را در بی‌بی‌سی فارسی تماشا می‌کردم، نتیجه‌ای که از نمونهء آمریکایی آن دریافتم درست برابر با نمونهء ایرانی آن بود: این که به راستی و خوشبینانه باور دارم روزی هنرمندان زن، دنیای مردانهء هنر را پس ِ پشت خواهند گذاشت!


6 comments:








Unknown

said...

من بعد از بچه دار شدنم متوجه شدم که این ازدواج نیست که زن رو محدود میکنه(لا اقل در مورد من که اینطور بود) بلکه بچه داریه که همه وقت و انرژی آدم رو میگیره بنابر این جای تعجب نیست که دیدگاه عموم این باشه که کسی که بچه داره نمیتونه خیلی در کارش جدی باشه یعنی اگر هم جدیه نمیتونه وقت کافی براش بگذاره.مسئله اینجاست که زنانی که هم بچه دارند و هم در فعالیتهای مختلف موفق هستند فشار مضاعفی رو تحمل میکنند یعنی فشرده تر کار میکنند و وقت استراحت کمتری دارند.در حالی که در مورد مردان اصلا اینطور نیست .وقتی که آنها برای بچه داری میگذارند در خوشبینانه ترین وضعیت ممکن و اگه شوهران و پدران خیلی خوبی هم باشند خیلی کمتر از زنهاست.
.مسئله دیگه در مورد موفق تر بودن مردها اینه که آنها اغلب به فعالیتهاشون به چشم یک حرفه نگاه میکنند و طبیعتا این باعث میشه جدی تر عمل کنند در حالیکه زنان بیشتر وقتها فعالیتهاشون در حاشیه قرار گرفته.





جزیره در کهکشان

said...

این چه وضعیه میشه بگی کجا بود ی؟ صد بار سر زدم





[جزیره در کهکشان

said...

جان من
اما در ایران همیشه زنان به دلیل مسائل سنتی و عاطفه های ژنی همیشه دچار همچین دردسری میشوند مثل فروغ فرخ زاد که کامی اش را داشت ...مثل بهجت صدر که کاکوتی (میترا) یش را داشت مثل سیمین بهبهانی که پسرش را داشت مثل فرزانه تائیدی که پسرش را داشت مثل غزاله علیزاده که دختری داشت مثل مرضیه که فرزند داشت مثل گوگوش که کامبیز را داشت مثل خیلی ها ... اما در ایران این عصر همه ÷لی گام بودن را پیشه کرده اند و نه تنها بسنده به همسر (تک همسری ) میکنند بلکه از همه چیز فارغند و از هنر هم خالی و متاسفانه اسمشان را جامعه هنرمند میگذارد . کاش فیلم را میدیدم .





ارادتمند
میس شانزه لیزه
(حالا ازدواج مناسب است یا نه خودش داستان دیگری است )




از


جزیره در کهکشان





حسام

said...

سلام ترانه خانم عزيز.
اين سه تا پست آخري را با هم خواندم.موضوع جالبي است. سوالات زيادي برايم پيش آمده است كه جواب خيلي از آنها را نمي دانم:
آيا اين روابط بيم موزه دارها و مجموعه دارها تا اين حد مي تواند بر ارزش كاري كساني تاثير بگذارد؟
آيا واقعاً اينقدر زن بودن يك مانع است و يا فكر زن بودن يك سد دروني است؟
آيا يك زن موفق را بايد چگونه زني در نظر گرفت؟يك همسر + يك مادر + يك زن شاغل( هنرمند ، كارمند ، محقق، يا هر شغل ديگر) + انسان خوب و بسياري از معيار هاي ديگر؟ اصلاً شما چنين مردي را هم با چنين معيارهاي كاملي سراغ داريد؟
مردان هم نمي توانند اينچنين كامل باشند كه زنان از خود توقع دارند.
....و پرسش هاي فراوان ديگر
موفق باشيد و سالم





samira

said...

ممنون درباره دغدغه های که فکر ما رو هم مشغول کرده نوشتی/از پیوستت خیلی خوشم اومد از وارد شدن به دنیای مردونه بدم می یاد اما پشت سر گذاشتنشو دوست دارم شاید یه روز از شر این دنیای تحمیلی راحت شدیم





مینا

said...

خیلی خوشحال شدم که به وبلاگتون اومدم و این پست هارو خوندم،چرا که براستی مدت هاست به زن بودنم فکر می کنم ،همیشه دنبال جوابم
یک زن اگر بخواد به حد کمال برسه چه باید بکنه؟
سوال اینجاست مادری، خیلی کار پر زحمت و سختیه و نمی شه براحتی کنارش گذاشت. حتی غریزه ی زن بودن زن هم نمی خواد که مادر نباشه اما بارها از خودم می پرسم پس اگر زن بخواد یک آدم موفق در کارش باشه چی آیا می تونه مادر بشه یا باید قشنگ ترین حس دنیا یعنی مادر شدن فراموش کنه؟
البته با نظر آقا حسام موافقم ...مساله اینه که شاید ما زن ها توقع زیادی از خودمون داریم و اما من فکر می کنم دیگران هم از ما بیشتر از مرد ها توقع دارند که مسئولیتمونو درست انجام بدیم ....آیا مرد هایی که در شغلشون موفقند پدر های خوبی بودند؟این مساله تو جامعه ی ما تازه داره بر سر زبان ها میاد