Wednesday 11 February 2009

دردِ بیشتر، هنرِ بدتر

به خاطر دارم در دوران مدرسه، هم‌شاگردی‌ای داشتم که می‌گفت شبهای امتحان، اتاق گرم و نرمش را رها می‌کند و با شکم گرسنه به زیرزمین سرد و تاریک ِخانه می‌رود و تنها با نور چراغ مطالعه درس می‌خواند - این دوست، اینک یکی از پزشکان کشورمان است. شاید هم برای همین خاطر بود که همیشه باور داشتم خودم نیز در سخت‌ترین شرایط بهترین نتیجه‌های زندگی‌ام را به دست آورده‌ام. تا این که چندی پیش به نقل از هنرمندی فرانسوی خواندم که بهترین هنرها زمانی خلق می‌شوند که هنرمندان آن، در بدترین شرایط زندگی به سر می‌برند. او خودش را مثال زده بود که بهترین کارهایش را زمانی الهام گرفته که ارتباط عاشقانه‌ای را از دست داده است. تا این که امروز در یکی از نوشته‌های گاردین می‌خواندم که ون‌گوگ و مودیگلیانی و ...بسیاری دیگر نیز همیشه برای آفریدن آثارشان با فقر دست و پنجه نرم می‌کرده‌اند، اما هنرمندانی چون دالی و وارهول چطور؟ آنها که آن‌قدر ثروت داشتند که می توانستند برای خلق کارهایشان یک گردان ارتش را هم به خدمت درآورند. نویسندهء این نوشته (جاناتان جونز) می‌پرسد: آیا ثروتمند بودن شما را به هنرمندی بد تبدیل می کند؟ او دالی را نمونهء هنرمندی ثروتمند می آورد که آخرین کارهایش واقعاً بدند. و یا هنرمندان معاصری چون دامین هیرست (که من در هنرمند بودن چنین هنرمندی بدگمانم!) با داشتن صد میلیون پوند ثروت، در سن چهل سالگی، به تکرار آثارش افتاده است. اما پیکاسو و روبنس چطور؟ آنها که آن قدر توانایی داشته اند که حتی می توانستند همهء منظره ای را که نقاشی می‌کرده‌اند، یک جا بخرند.
شما چه فکر می‌کنید؟
پیوست: تصویر بالا- اثری از اندی وارهول، «دسته اسکناس»، ١٩٦٢


0 comments: