
«یک ربع قرن پیش، اد راینهارد خبر داد که نقاشیهای سیاهش می رفت تا او را بهعنوان آخرین هنرمند تاریخ رقم زند. او می گفت که هنر را تا جایی که میتوانست برود، پیش برده بود. تمام مشکلات آن را حل کرده بود. و کاری نمانده بود که انجام نشده باشد. منتقدان هم تحت تأثیر قرار گرفته بودند. اما متأسفانه هنرمندان زیادی از دست بردن به قلم موهایشان سر باز زدند، این بود که هنر ادامه پیدا کرد....
خیلی وقتها به حالت و وضع دردناکی که گاه در هنر مدرن به چشم میخورد، میگویند پست مدرن. اگر در فهم آن دچار سردرگمی شدید، این یعنی احتمالاً شما دارید کم کم آن را میفهمید. اما این که در این میان تعریف هنر مدرن چیست، شاید بهترین راه این است که از جایگاهی خارج از آن چه اینک داریم به آن نگاه میکنیم، نگاه کنیم. آینده.

بدیهی است که در آینده هنر مدرن مفهومی که اینک دارد را نخواهد داشت. شاید آن را این طور معنی کنند: «هنری که در قرن بیستم وجود داشت.» مثل هنر باروک، رومانتیسم، ...که این دسته از هنرها هم در زمان خودشان مدرن نامیده میشدند. اما هنر معاصر: شمار زیادی از مردمی که در برابر تلویزیون زندگی و رشد میکنند هنوز فکر میکنند همهء هنرمندان، هم مثل پیکاسو نقاشی میکنند و هم مثل نورمن راکول. هشتاد سال پیش این امر ممکن بود، اما امروزه هنرمندان میخواهند فقط محبوب باشند. اگر آن هنرمندان امروز میخواستند کارشان را آغاز کنند، شاید هردوی پیکاسو و راک ول روی مخمل سیاه نقاشی میکردند. ....».
اما هالند پس از دادن تعریف کوتاهی از همهء انواع سبک های هنری همچون کوبیسم، فوتوریسم، پاپ آرت، آپ آرت و ....حرف جالبی می زند:
«این روزها همه تقریباً هنرمندند. خوانندگان راک اند رول هنرمندند. همان طور که کارگردانان، هنرمندان پرفورمنس، هنرمندان گریم، هنرمندان تاتو، هنرمندان شعبده باز، و هنرمندان رپ. ستاره های فیلم هنرمندند. مدونا هنرمند است چرا که جنسیت خود را کشف می کند. قربانیانی که دردهایشان را بیان می کنند هنرمندند. همین طور آنهایی که در زندان خودشان را روی مقوای کاردستی بیان می کنند. حتی مصرف کننده هایی که خودشان را با انتخاب کالایشان بیان می کنند، هنرمندند. تنها مردمی که این میان نادیده گرفته شده اند و به نظر نمی رسد هنرمند باشند، تصویرگر انند».